در فضای پیچیدهٔ بین المللی، مذاکره به عنوان ابزاری دیپلماتیک همواره محل بحث بوده است. اما وقتی توازن قدرت به طور آشکار به نفع طرف مقابل متمایل می شود، استفاده از این ابزار نه تنها دستاوردی ندارد، بلکه ممکن است حقوق ملی و استراتژیک یک کشور را زیر سؤال ببرد.
تحلیل محمدعلی رنجبر، عضو هیئت علمی دانشگاه باقرالعلوم، که بر تجربهٔ تاریخی برجام و ضرورت حفظ مؤلفه های قدرت ایران تکیه دارد، نشان می دهد چرا مذاکره با آمریکا در وضعیت فعلی فاقد خردمندی است. این یادداشت با نگاهی به استدلال های او، زوایای پنهان این موضوع را روشن می کند.
مذاکره در چارچوبی که رنجبر از آن به «نرمش قهرمانانه» یاد می کند، یک تاکتیک هوشمندانه برای پیشبرد اهداف بلندمدت است؛ مشروط بر اینکه پیش از نشستن بر سر میز گفتگو، دستاوردهای ملموسی در میدان عمل وجود داشته باشد. مثلاً دستیابی به غنی سازی ۲۰ درصدی در مقیاس صنعتی و حفظ بیست هزار سانتریفیوژ، اهرم فشاری ایجاد می کند که مانع از تبدیل حقوق ملی به امتیازی قابل معامله می شود. بدون چنین اهرم هایی، مذاکره نه تنها حقوق کشور را تثبیت نمی کند، بلکه آن را به بازاری یک طرفه تبدیل می کند که در آن تنها طرف ضعیف مجبور به امتیازدهی است.
تجربهٔ برجام درس عبرتی است که نمی توان نادیده گرفت. ایران با پایبندی کامل به تعهداتش—از محدودیت غنی سازی به ۵ درصد و کاهش سانتریفیوژها تا پذیرش راستی آزمایی های بی سابقه توسط آژانس بین المللی انرژی اتمی—همهٔ شرایط توافق را رعایت کرد. اما خروج یک جانبهٔ آمریکا از برجام با بهانه ای به نام «عدم پایبندی به روح توافق»—که حتی از نظر حقوقی تعریف مشخصی ندارد—ثابت کرد تکیه بر حسن نیت قدرت های بزرگ، اشتباهی جبران ناپذیر است. در دنیای حقوق بین الملل، وفاداری به متن شفاف قراردادها اصل است، نه تفسیرهای ذهنی از مفاهیمی مانند «روح توافق».
نکتهٔ کلیدی دیگر این است که در چانه زنی های بین المللی، ضعف یک طرف به معنای پذیرش بی قیدوشرط خواسته های طرف مقابل است. امروز آمریکا نه تنها تعلیق کامل برنامهٔ هسته ای ایران، بلکه کنار گذاشتن مؤلفه های حیاتی قدرت مانند توان موشکی و نفوذ منطق های را نیز شرط مذاکره می داند. این در حالی است که هیچ تضمینی وجود ندارد تحریم ها لغو شود یا فشارهای جدیدی اعمال نشود. پذیرش چنین پیش شرط هایی در واقع به معنای خلع سلاح استراتژیک و حذف ایران از معادلات تاثیرگذار منطق های است.
پرسش اینجاست: آیا منطقی است کشوری با تکیه بر تجربهٔ تلخ برجام، دوباره به میز مذاکره ای برود که طرف مقابل پیش از شروع گفتگوها، شروطی تحقیرآمیز تحمیل می کند؟ آیا هوشمندانه است اهرم های قدرتی که با هزینه های سنگین به دست آمده اند، پیش از آغاز مذاکره رها شوند؟ و آیا شرافت مندانه است به وعده های مبهم کشوری اعتماد کنیم که سابقهٔ نقض تعهداتش را پیش چشم جهانیان ثبت کرده است؟
ایران با درس گیری از گذشته و توجه به تحلیل های کارشناسی، به این نتیجه رسیده که مذاکره در شرایط نابرابر و بدون تضمین های اجرایی، نه تنها عاقلانه نیست، بلکه خطری برای امنیت ملی محسوب می شود. راهکار هوشمندانه در وضعیت کنونی، تقویت بنیهٔ علمی، اقتصادی و دفاعی در داخل و فعال سازی دیپلماسی در محورهای همسو با منافع ملی است. همانگونه که ضرب المثل فارسی می گوید: «آزموده را آزمودن خطاست» تکرار الگوهای شکست خورده نه نشانهٔ خردمندی، که نشانهٔ سکون و انفعال است.
🖌 سیدرضا جباری