قصه های قرآنی:
«موسی(ع) و دریای رهایی: روایت زندگی از کاخ فرعون تا ابدیت»
پیش از آنکه نخستین گریه نوزاد به گوش برسد، فرعون در خواب دید آتشی از سوی شام سرزمینش را می بلعد! منجمان هشدار دادند: «نوزادی از بنی اسرائیل تو را نابود خواهد کرد!» (بحارالأنوار، ج۱۳، ص۳۹). فرمان قتل نوزادان پسر صادر شد، اما خداوند به مادر موسی الهام کرد:
«وَأَوْحَیْنَا إِلَىٰ أُمِّ مُوسَىٰ أَنْ أَرْضِعِیهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَیْهِ فَأَلْقِیهِ فِی الْیَمِّ وَلَا تَخَافِی وَلَا تَحْزَنِی»
(قصص:۷)
«و به مادر موسی الهام کردیم که او را شیر ده، و چون بر او بیمناک شوی، او را به دریا بینداز و مترس و اندوه مدار».
صندوقچۀ کوچک بر امواج نیل روان شد و به قصر فرعون رسید. آسیه، همسر فرعون، که از ظلم همسرش به ستوه آمده بود، با دیدن نوزاد فریاد زد:
«قُرَّتُ عَیْنٍ لِّی وَلَکَ» (قصص:۹)
«مایه روشنایی چشم من و توست!». فرعون که اسیر نگاه معصوم کودک شده بود، اجازه داد موسی در قلب خاندانش پرورش یابد. اینجا نخستین درس خداوند است: نور حق حتی در تاریکترین کاخها نیز می درخشد. (المیزان، ج۱۶، ص۲۱)
سالها گذشت. روزی موسی(ع) در بازار مصر، نزاعی را دید که به کشته شدن یکی از فرعونیان انجامید. او از ترس انتقام، به سوی مدین گریخت و سالیانی چوپانی پیشه کرد. اما ندای خدا از میان آتش بر او نازل شد:
«إِنَّنِی أَنَا اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِی» (طه:۱۴)
«منم خدای یکتا؛ هیچ معبودی جز من نیست، پس تنها مرا بپرست».
موسی(ع) با عصایی ساده و دستی نورانی به مصر بازگشت. در برابر فرعون ایستاد و فریاد زد:
«أَنْ أَرْسِلْ مَعَنَا بَنِی إِسْرَائِیلَ» (طه:۴۷)
«بنی اسرائیل را با ما روانه کن». فرعون که سلطنتش را در خطر میدید، ساحران را فراخواند. آنها طنابهای افسونگری را به مارهایی خیالی تبدیل کردند، اما عصای موسی(ع) به اژدهایی واقعی بدل شد و همه را بلعید:
«فَإِذَا حِبَالُهُمْ وَعِصِیُّهُمْ یُخَیَّلُ إِلَیْهِ مِن سِحْرِهِمْ أَنَّهَا تَسْعَىٰ... فَأُلْقِیَ السَّحَرَهُ سُجَّدًا»
(طه:۶۶-۷۰)
«طنابها و چوبهایشان از سحرشان در نظر او چنان نمود که گویا می خزند... و ساحران به سجده افتادند».
فرعون که خشمش فزونی یافته بود، به عذابهای الهی دچار شد: طوفان، ملخ، خشکسالی و... (اعراف:۱۳۳).
این عذابها نه انتقام، بلکه نتیجه طبیعی ستم سیستماتیک بود؛ همانگونه که امروز آلودگی محیطزیست و سیلهای ویرانگر، پیامد بی توجهی به فساد در زمین است:
«ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ» (روم:۴۱)
«فساد در خشکی و دریا به سبب کارهای مردم آشکار شده است».
وقتی موسی(ع) و پیروانش به دریای سرخ رسیدند، امواج خروشان چون دیواری در برابرشان ایستاد. فرمان الهی آمد:
«اضْرِب بِّعَصَاکَ الْبَحْرَ» (شعراء:۶۳)
«عصایت را به دریا بزن». دریا شکافت و راه نجات گشوده شد، اما فرعون و لشکرش که با تکبر به دنبال آنها آمدند، در امواج نابود شدند. آخرین فریاد فرعون بیثمر بود:
«آمَنتُ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا الَّذِی آمَنَتْ بِهِ بَنُو إِسْرَائِیلَ» (یونس:۹۰)
«اکنون ایمان آوردم که هیچ معبودی جز آنکه بنی اسرائیل به او ایمان آوردند نیست».
درس امروز: فرعونِ عصر ما، هر نظامی است که انسان را به بردگی مدرن میکشاند؛ از استثمار اقتصادی تا اسارت فکری! موسی(ع) به ما میآموزد حتی اگر در قلب نظامهای فاسد رشد کردهایم، میتوانیم فریاد عدالتخواهی سر دهیم.
سرانجام، موسی(ع) پس از سالها مبارزه، در آستانه سرزمین موعود جان سپرد:
«فَتَوَفَّیْتُهُ أَنَا الْمُنْتَقِمُونَ» (سجده:۲۵)
«من [خدا] او را به سوی خود بازگرداندم».
مرگ او نه پایان، که آغازی بود برای جاودانگی پیامش: حقیقت هرگز در گرداب تاریخ گم نمیشود.
پیام پایانی برای انسان امروز:
زندگی موسی(ع) تنها قصهای تاریخی نیست؛ آینه تمامنمای جامعۀ ماست. هرگاه حقوق ضعیفان پایمال شود، زمین فریاد میکشد. هرگاه رسانهها حقیقت را تحریف کنند، نیازمند عصای «عقلانیت قرآنی» هستیم. و هرگاه دریاهای مشکلات بر سر راهمان قد علم کند، بدانیم با توکل و عمل میتوان آن را شکافت. فراموش نکنیم: آخرین نفسهای فرعونهای تاریخ، همیشه آغازی است برای طلوع حقیقت!
منابع و استنادات:
- قرآن کریم (ترجمه: مهدی الهی قمشهای)
- المیزان فی تفسیر القرآن، سید محمدحسین طباطبایی، جلد ۱۶، صفحه ۲۱ (انتشارات اسماعیلیان)
- بحارالأنوار، محمدباقر مجلسی، جلد ۱۳، صفحه ۳۹ (مؤسسه الوفاء)
- تفسیر القمی، علی بن ابراهیم قمی، جلد ۱، صفحه ۲۳۴ (مؤسسه دارالکتاب)
🖌سیدرضا جباری