«ایوب و راز صبوری در عصر سرعت»
5 بازدید
موضوع: اخلاق و عرفان

 قصه های قرآنی:  
«ایوب و راز صبوری در عصر سرعت»
ایوب (ع)، نامی که قرن هاست بر تارک صبر می درخشد، نه اسطوره ای دور، که انسانی از جنس خاک، با دردهایی آشنا. او در سرزمینی زندگی می کرد که آفتابش بر ثروت و فرزندان فراوانش می تابید، اما این پایان داستان نبود. خداوند گاه با برداشتن نعمت ها، نعمت بزرگتری می بخشد: صبری که بوی گل می دهد، حتی در سخت ترین فصل مصیبت.  
روزی، بادهای سهمگین تقدیر وزیدن گرفتند؛ گله‌هایش طعمهٔ آتش شدند، زمین لرزه ای خانه و فرزندانش را بلعید، و تن سالمش به زخم هایی آلوده گشت که حتی دوستانش از ترس بیماری، پا به فرار گذاشتند. تنها همسرش ماند و مشتی گندم که به قیمت فروش موهایش خریده بود. در این میان، ایوب نبی (ع) هرگز نگفت: «چرا من؟» بلکه زمزمه کرد: «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ» (البقره: ۱۵۶)  
همانا از آن خداییم و به سوی او بازمی گردیم. 
مردم آن روزگار، بیماری و فقر را نشانهٔ خشم خدایان می دانستند. به ایوب (ع) می گفتند: «اگر برگزیدهٔ خدا بودی، این بلاها از کیسهٔ تقدیر نمی بارید!» اما او با منطقی آمیخته به حکمت پاسخ می داد: «مَا أَصَابَ مِن مُّصِیبَهٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ» (التغابن: ۱۱)  
هیچ مصیبتی جز به اذن خداوند رخ نمی دهد.  
سال ها گذشت. زخم هایش چرکین تر شد، تنهایی اش عمیق تر، اما زبانش همواره ترجمان شکر بود. تا شبی که از فرط درد، ناخودآگاه فریاد زد: «رَبِّ إِنِّی مَسَّنِیَ الشَّیْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ» (ص: ۴۱)  
پروردگارا! شیطان مرا به رنج و عذاب افکنده است.  
پاسخی از آسمان آمد: «ارْکُضْ بِرِجْلِکَ ۖ هَٰذَا مُغْتَسَلٌ بَارِدٌ وَشَرَابٌ» (ص: ۴۲)  
پایت را بر زمین بکوب! این [چشمه] آبى است برای شست و شو و نوشیدن.  
آب، تنش را شست و شفا بخشید. نعمت ها بازگشتند، اما این بار، ایوب(ع) سالم، همان ایوب (ع) بیمار بود؛ چرا که صبر، جانش را صیقل داده بود.  
درسهایی برای امروز:  
- ثروت واقعی کجاست؟  
  ایوب همه چیز را از دست داد، اما ایمانش را نه. امروز که بحران های اقتصادی، بسیاری را تا مرز یأس می برد، این پیام اوست: «ثروتی که با از دست دادنش، آرامشت را از دست می دهی، ثروت نیست؛ بند اسارتی است که باید پاره شود.»  
- پناه بردن به شبکه های اجتماعی یا پناه بردن به خدا؟  
  انسان امروز در دردها، غرق در دنیای مجازی می شود تا فراموش کند. ایوب (ع) اما درد را آغوش گرفت و آن را به دعایی تبدیل کرد که از عمق خاک می جوشد.  
- بیماری؛ تنبیه یا آزمون؟  
  در روایتی از امام صادق (ع) آمده:  
  «بَلَیُّ الْمُؤْمِنِ فِی جَسَدِهِ وَ مَالِهِ وَ وُلْدِهِ حَتَّى یَلْقَى اللَّهَ تَعَالَى وَ مَا عَلَیْهِ خَطِیئَهٌ» (الکافی، ج۳، ص۱۱۳)  
بلاهای مؤمن در مال و فرزند و تنش ادامه می یابد تا زمانی که خدا را ملاقات کند، در حالی که گناهی بر او نیست. 
  بیماری ایوب (ع)  نه تنبیه، که نشان مقرب بودنش بود.  
جمع بندی درد و امید  
حکایت ایوب نبی (ع) ، روایت شکستن قالب های ذهنی است. او به ما می گوید:  
- در دنیایی که «بی صبری» به فرهنگ تبدیل شده، مصلحت نیست به دنبال حذفِ رنج ها باشی، بلکه باید هنر زندگی کردن در میان آنها را بیاموزی.  
- ناله هایت را به دعا تبدیل کن؛ همان طور که کشاورز، بذر را در عمق خاک سرد می پاشد و به باران رحمت امید دارد.  
- و این پرسش پایانی: آیا اگر امروز، همه چیز را از دست بدهی، هم چنان می توانی در گوشه ای بنشینی و با خدا زمزمه کنی: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ»؟  
پاسخ تو به این پرسش، همان نقطه ای است که قصهٔ ایوب را زنده می کند...

  ✍️ سیدرضا جباری